مولانا:سیر گشتم ز نازهای خسان کم زنم من چو روغن به لسان
❈۱❈
سیر گشتم ز نازهای خسان
کم زنم من چو روغن به لسان
بعد از این شهد را نهان دارم
تا نیفتند اندر او مگسان
❈۲❈
خویش را بعد از این چنان دزدم
که نیابند مر مرا عسسان
هر زمان جانب دگر تازم
بیرفیقان و صاحبان و کسان
❈۳❈
ای خدا در تو چون گریختهام
این چنین قوم را به من مرسان
کامنت ها