مولانا:در این رقص و در این های و در این هو میان ماست گردان میر مه رو
❈۱❈
در این رقص و در این های و در این هو
میان ماست گردان میر مه رو
اگر چه روی میدزدد ز مردم
کجا پنهان شود آن روی نیکو
❈۲❈
چو چشمت بست آن جادوی استاد
درآ در آب جو و آب میجو
تو گویی کو و کو او نیز سر را
به هر سو میکند یعنی که کو کو
❈۳❈
ز کوی عشق میآید ندایی
رها کن کو و کو دررو در این کو
برو دامان خاقان گیر محکم
چو او باشد چه اندیشی ز باجو
❈۴❈
برو پهلوی قصرش خانهای گیر
که تا ایمن شوی از درد پهلو
گریزان درد و دارو در پی تو
زهی لطف و زهی احسان و دارو
❈۵❈
سیه کاری و تلخی را رها کن
بر ما زو بیا غلطان چو مازو
از او یابد طرب هم مست و هم می
از او گیرد نمک هم رو و هم خو
❈۶❈
از او اندیش و گفتن را رها کن
لطیف اندیش باشد مرد کم گو
کامنت ها