گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:از حلاوت‌ها که هست از خشم و از دشنام او می‌ستیزم هر شبی با چشم خون آشام او

❈۱❈
از حلاوت‌ها که هست از خشم و از دشنام او می‌ستیزم هر شبی با چشم خون آشام او
دام‌های عشق او گر پر و بالم بسکلد طوطی جان نسکلد از شکر و بادام او
❈۲❈
چند پرسی مر مرا از وحشت و شب‌های هجر شب کجا ماند بگو در دولت ایام او
خون ما را رنگ خون و فعل می‌آمد از آنک خون‌ها می می‌شود چون می‌رود در جام او
❈۳❈
وعده‌های خام او در مغز جان جوشان شده عاشقان پخته بین از وعده‌های خام او
خسروان بر تخت دولت بین که حسرت می‌خورند در لقای عاشقان کشته بدنام او
❈۴❈
آن سگان کوی او شاهان شیران گشته‌اند کان چنان آهوی فتنه دیده شد بر بام او
الله الله تو مپرس از باخودان اوصاف می تو ببین در چشم مستان لطف‌های عام او
❈۵❈
دست بر رگ‌های مستان نه دلا تا پی بری از دهان آلودگان زان باده خودکام او
شمس تبریزی که گامش بر سر ارواح بود پا منه تو سر بنه بر جایگاه گام او

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۱۹۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

محمود زندی
2016-03-21T08:20:26
در لقای عاشقان کشته بدنام اولطفا مشخص فرمایید بدنام به عاشق کشته شده اشارت دارد یا به معشوق و یا اینکه بجای بدنام باید از نام برداشت شود با تشکر
بابک چندم
2016-03-21T08:49:22
جناب محمود زندی،در لقای عاشقانِ کشتهء بدنامِ او، کشتهء بدنام بر می گردد به عاشق کشته شده
سمانه ، م
2016-03-21T08:54:54
محمود آقاخسروان بر تخت دولت بین که حسرت می‌خورنددر لقای عاشقان کشته بدنام اومیگوید : پادشاهان آرزو دارند در زمره ی عاشقان او باشند ، حتا به بد نامیبا درود
سمانه ، م
2016-03-21T09:09:04
جناب بابک من توضیح شما را ندیده بودم ، وگرنه جسارت نمی کردم ، چون جواب مستقیم آقای زندی ، پاسخ شماستپایدار باشید
بابک چندم
2016-03-21T16:43:22
سمانه خانم گرامی،کدام جسارت؟هر راهنمایی و راهگشایی سبب خیر است.سپاس از شما
سمانه ، م
2016-03-21T20:41:50
بابک گرامی جناب عالی در آزمون محبت و حسن ظن ، در بارگاه ادب تاریخ ما ، سر افرازید اما گمان بردم مبادا در ترازوی سنجش بعضی ، این لطف نظر نباشددر آسمان مهر تو بی شک ستاره هاستکو چشم و بینشی که به باطن نظر کنیمدر بیم زخم تیر ملامت ز حاسدان بر سر سپر کشیده و خفتان به بر کنیمشعر از ”نیا “ شاد زی بر دوام