گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:مطربا اسرار ما را بازگو قصه‌های جان فزا را بازگو

❈۱❈
مطربا اسرار ما را بازگو قصه‌های جان فزا را بازگو
ما دهان بربسته‌ایم امروز از او تو حدیث دلگشا را بازگو
❈۲❈
من گران گوشم بنه رخ بر رخم وعده آن خوش لقا را بازگو
ماجرایی رفت جان را در الست بازگو آن ماجرا را بازگو
❈۳❈
مخزن انا فتحنا برگشا سر جان مصطفی را بازگو
مستجاب آمد دعای عاشقان ای دعاگو آن دعا را بازگو
❈۴❈
چون صلاح الدین صلاح جان ماست آن صلاح جان‌ها را بازگو

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۲۲۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

احسان
2016-08-26T18:22:21
واقعا مولانا این شعرو تو معراج گفته این شعر از زمین در نمیاد
گمنام-۱
2016-09-03T18:39:24
صد البته شعر نه از زمین که از زبان شاعر به در می آیددر باره معراجها!!لطفا تجدید نظر فرمایید.
مهناز ، س
2016-09-03T18:54:46
گمنام 1 گرامی من به خود حق نمی دهم در رویاهای دیگران ، اگرچه بی پایه و خیال پردازی باشد خللی وارد کنم ، بعضی با همین افکار خوشند ، خوش باشند تنها نگرانیم از انحراف افکاری ست که به خورد جوانان می دهندهمیشه در این لغت معراج حیران بوده ام ، لاهوت و ناسوت ؟؟؟؟مانا باشید
فرزام
2016-09-03T13:55:01
دوست گرامی کاملاً درست می فرمایید. این ابیات در یکی از معراجهای حضرت مولانا بر ایشان نازل شده، گفتگویی است میان وی و عالم ناسوت، به نظر می رسد هنوز اسرار بسیاری بر حضرتش گشوده نشده بود. از پیمان روز الست می پرسد و از رازهایی که بر محمد (ص) عرضه شد که جانش ملکوتی شد. سر جان مصطفی را بازگو!
فرزام
2016-09-03T13:57:38
سهو قلم ، منظور عالم لاهوت است و چنانچه خود حضرتش می فرماید جهان نیستی و عدم.
فرزام
2016-09-04T20:36:26
مراد از معراج نه اینکه حضرت مولانا سوار بر مرکبی می شده و با گذشتن از افلاک بلورین هفت گانه به عالم بالا می رفته، بلکه معراج درونی و یا رسیدن به حالتی از مکاشفه است که در تمامی دیوان کبیر و مثنوی شریف نشان از آن هست. خودش می فرماید : بیتی دو بماند اما بردند مرا جانا جایی که جهان آنجا بس مختصرم آمد" . دیگر اینکه خود مولانا بارها از منع شدنش به گفتن اسرار یاد کرده؛ مجملش کردم نگفتم زان بیان ورنه هم لبها بسوزد هم زبان. من تمام آن نیارم گفت ازآن منع می آید ز صاحب مرکزان. از کجا این الهامات به او می شده؟ اگر بخواهید بگویید مالیخولیا داشته و یا دروغگو بوده، بهتر است دست از او بردارید.اگر هم بخواهید با روش ماتریالیستی و امروز گرایانه به مولانا نزدیک شوید، نتیجه اش جز گمراهی نیست. خود او می فرماید : زین رسن قومی درون چه شدند
محمد
2019-09-28T13:02:05
در باره معراج این حقیقت بر اهل دین مکشوف است که معراج روحانی و جسمانی است که معراج جسمانی مختص به حضرت رسول اکرم بوده و حتی در باره بقیه ائمه این نوع معراج گفته نشده و اما معراج روحانی امریست که برای هر مومن حقیقی قابل دست یافتن است که فرمودند الصلاه معراج المومن . لازم به یاد اوری است که زمانی که مینویسید حضرت مولانا نباید حضرت رسول را بدون القاب و احترامات یاد کنید تا موجب این شبه شود که مولانا را مقامی بالا تر از رسول اکرم قائل هستید.
همایون
2020-11-07T01:45:43
مطرب با زبان راز آشناست زبان هستی را می داند و در گوش رازآشنایان قصه های جان فزا را بازگو میکند، این جان انسان است که هرلحظه بزرگتر میشود و هستی نیز پا به پای آن بزرگ میشود و جان های پاک و بزرگ را برمی گزیند و مصطفی میکند، همه فرهنگ جلال دین همان کاری است که هستی از روز نخست (الست) انجام میدهد و آن برگزیدن جان های پاک است و انسان در بزرگی هستی و در صلاح جان نقش بزرگی در هستی بر عهده دارد، انجام این نقش آرزوی عاشقان استنکته زیبای غزل آنجاست که جلال دین در برابر مطرب خود را به کری و گوش سنگینی میزند و میگوید بیا روبروی من و با من سخن بگو یعنی مخاطب تو منم و من در این کار با تو همکارم زیرا آن انسان بزرگ و آن خوش سیما و خوب چهره را ملاقات کرده ام و مصطفی را برگزیده ام و او هم مرا برگزید و من نوید میدهم که دعای عاشقان پاسخ داده شد شما فقط بدانید که آن چه دعایی بود که هستی به آن جواب مثبت دادغزل کوتاه و پُرنکته که نشان از مطربی چیره دست دارد
Tara
2020-09-22T13:19:26
درود بر شما می شود معنی شعرها را نیز بگنجانید ،سپاسگزارم
بنفشه
2017-10-28T07:00:07
بسیار دقیق فرمودید جناب فرزامسرکار خانم مهناز عزیز، به قول عین القضات، این حدیث نرسد، تو باید که دررسی!
حسین،۱
2017-10-28T10:01:08
مهناز بانو گرامیدرست می فرمائید، من نیز بر نسلی که خیال پردازان می پرورند تأسف می خورم. مردم دروغ را، رویا را، دست نیافتنی ها را، و ،،،،، دوست دارند. بر نهال خیال می پیچند، تا درختی به سان خواب شود.در خرافات غرقه می گردند، آرزوهایشان سراب شود.شما نیز مانا باشید
اسماعیل
2018-08-31T21:55:56
بسیار عالی استاد فرزام.
عارف
2018-12-08T20:15:20
بر ریز آن رطل گران بر آه سرد منکران
بی نام
2021-05-26T10:10:19.0001945
مشاهده اجرای اشعار مولانا برای شمس تبریزی به ترکی