گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا مگر که در رخمست آیتی از آن سودا

❈۱❈
چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا مگر که در رخمست آیتی از آن سودا
مگر که بر رخ من داغ عشق می‌بینی میان داغ نبشته که نحن نزلنا
❈۲❈
هزار مشک همی‌خواهم و هزار شکم که آب خضر لذیذست و من در استسقا
وفا چه می‌طلبی از کسی که بی‌دل شد چو دل برفت برفت از پیش وفا و جفا
❈۳❈
به حق این دل ویران و حسن معمورت خوش است گنج خیالت در این خرابه ما
غریو و ناله جان‌ها ز سوی بی‌سویی مرا ز خواب جهانید دوش وقت دعا
❈۴❈
ز ناله گویم یا از جمال ناله کنان ز ناله گوش پرست از جمالش آن عینا
قرار نیست زمانی تو را برادر من ببین که می‌کشدت هر طرف تقاضاها
❈۵❈
مثال گویی اندر میان صد چوگان دوانه تا سر میدان و گه ز سر تا پا
کجاست نیت شاه و کجاست نیت گوی کجاست قامت یار و کجاست بانگ صلا
❈۶❈
ز جوش شوق تو من همچو بحر غریدم بگو تو ای شه دانا و گوهر دریا گویا

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۲۴

تصاویر

کامنت ها

امین کیخا
2013-05-11T14:14:05
شکم باره را ابو شکور بلخی رژد اورده و شکمبارگی میشود رژدی و لغت دیگر ان گلوبندگی یعنی بنده گلو
امین کیخا
2013-10-24T02:00:04
داغ بر بنیاد کردی ان داخ پیشتر خوانده می شده است دکتر ملایری برای برند و مارک لغت دخشه را از این لغت برگزیده اند درکتاب بر خط ایشان به فرانسه وجود داردdictionaire etymologic d astronomie et astrophysique
امین کیخا
2013-10-24T02:04:42
برای نالیدن لغتی که فراموشیده شده است خلمیدن است ! چنانچه می دانیم خلم یا چلم به معنای ریم و جرم بینی است و خلمیدن یعنی بینی پر بودن ولی چون در لندیدن و غر زدن نیز معمولا از بینی سخن می گوییم نیز خلمیدن معنای لندیدن و غر زدن نیز دارد
امین کیخا
2013-10-24T02:05:02
غر غرو می شود لندو درست مثل شکمو
امین کیخا
2013-10-24T02:07:21
خیرگی بیشتر برای بی کاری یک اندام به کار می اید مثلا خیره سر یعنی کسی که سرش کار نمی کند و چشمم خیره شد یعنی لحظه ای چشمم کار نکرد .
امین کیخا
2013-10-24T02:12:36
جهیدن فارسی با لغت jaillir در فرانسه یک لغت است ( جه اییغ خوانده می شود اما اگر نشان مصدری را ( اییغ ) را بزداییم و نیز بدانیم که ان دو ل خوانده نمی شود برابری انها درست می اید .یعنی جه با جه برابر است و معنای انها هر دو دقیقا یعنی جهیدن . برای فوران که خیلی هم خوش تراش است لغت فراجهیدن را هم داریم
امین کیخا
2013-10-24T02:15:49
از چوب چوبک را داریم که پس با تغییراتی که در عثمانی کرد چپق شد و لغت را باز ما پس گرفتیم اما برای پنبه که همین اتفاق افتاد در ترکی پنبق شد همان ریخت نخستش در فارسی حفظ شده است .
همایون
2020-09-07T03:51:43
پیام خاصی از این غزل دریافت نمی شود، حکایت یک عشق خیالی و سرگردان است و معنی ها بسیار بی رنگ اند مثل وفا، جفا، داغ عشق از سروده های پیش از ملاقات شمس و ورود به دریای معانی و صید گوهر های گرانبهاست
نادر..
2018-10-28T21:46:00
خوش است گنج خیالت در این خرابه ی ما.....