مولانا:هله ای طالب سمو بگداز از غمش چو مو بگشا راز با همو که سلام علیکم
❈۱❈
هله ای طالب سمو بگداز از غمش چو مو
بگشا راز با همو که سلام علیکم
تو چرا آب و روغنی که سلامی نمیکنی
چه شود گر کفی زنی که سلام علیکم
❈۲❈
هله دیوانه لولیا به عروسی ما بیا
لب چون قند برگشا که سلام علیکم
شفقت را قرین کنی کرم و آفرین کنی
سر و ریش این چنین کنی که سلام علیکم
❈۳❈
چو گشاید در سرا تو مگو هیچ ماجرا
رو ترش کن ز در درآ که سلام علیکم
چو درآید ترش ترش تو بدو پیش او خمش
غضبش را بدین بکش که سلام علیکم
❈۴❈
چو خیالیت بست ره بمکن سوی او نگه
تو روان شو به پیشگه که سلام علیکم
چو در این کوی نیست کس نه ز دزدان و نی عسس
تو همین گو همین و بس که سلام علیکم
❈۵❈
بجه از دام و دانهها و از این مات خانهها
بشنو ز آسمانها که سلام علیکم
شفقت چون فزون کند به خودت رهنمون کند
ز دلت سر برون کند که سلام علیکم
❈۶❈
چو ز صورت برون روی به مقامات معنوی
تو ز شش سوی بشنوی که سلام علیکم
چو نگنجی در آن گره مگریز و سپس مجه
چو فقیران سری بنه که سلام علیکم
❈۷❈
اگر از نیک و بد مرا نکند شه مدد مرا
ز لبش این رسد مرا که سلام علیکم
تو رها کن فن و هنر که ندارد کلک خبر
بخوریمش بدین قدر که سلام علیکم
❈۸❈
هله ای یار ماه رو دل هر عقربی مجو
غزل خویشتن بگو که سلام علیکم
هله مرحوم امتان هله ای عشق همتان
بستردیم جرمتان که سلام علیکم
❈۹❈
چو تویی میر زاهدان قمر و فخر عابدان
شنو اکنون ز شاهدان که سلام علیکم
زهرتان را شکر کنم زنگتان را گهر کنم
کارتان همچو زر کنم که سلام علیکم
❈۱۰❈
تنتان را چو جان کنم دلتان را جوان کنم
عیبتان را نهان کنم که سلام علیکم
ز عدم بس چریدهای سوی دل بس دویدهای
ز فلک بس شنیدهای که سلام علیکم
❈۱۱❈
چو امیدت به ما بود زاغ گیری هما بود
همه عذرت وفا بود که سلام علیکم
چو گل سرخ در چمن بفروزد رخ و ذقن
نگرد جانب سمن که سلام علیکم
❈۱۲❈
چو رسد سبزجامهها به سوی باغ و نامهها
شنو از صحن بامها که سلام علیکم
چو بخندد نهالها ز ریاحین و لالهها
شنو از مرغ نالهها که سلام علیکم
❈۱۳❈
چو ز مستی زنم دمی رمد از رشک پرغمی
نبدی این نگفتمی که سلام علیکم
ز کی داری لب و سخن ز شهنشاه امر کن
به همان سوی روی کن که سلام علیکم
کامنت ها