مولانا:هله طبل وفا بزن که بیامد اوان تو می چون ارغوان بده که شکفت ارغوان تو
❈۱❈
هله طبل وفا بزن که بیامد اوان تو
می چون ارغوان بده که شکفت ارغوان تو
بفشاریم شیره از شکرانگور باغ تو
بفشانیم میوهها ز درخت جوان تو
❈۲❈
بمران جان و عقل را ز سر خوان فضل خود
چه خورد یا چه کم کند مگسی دو ز خوان تو
طمع جمله طامعان بود از خرمنت جوی
دو ده مختصر بود دو جهان در جهان تو
❈۳❈
همه روز آفتاب اگر ز ضیا تیغ میزند
به کم از ذره میشود ز نهیب سنان تو
چو زمین بوس میکند پی تو جان آسمان
به چه پر برپرد زمین به سوی آسمان تو
❈۴❈
بنشیند شکسته پر سوی تو میکند نظر
که همین جاش میرسد مدد ارمغان تو
نه گذشتهست در جهان نه شب و نی سحرگهان
که دمم آتشین نشد ز دم پاسبان تو
❈۵❈
نه مرا وعده کردهای نه که سوگند خوردهای
که به هنگام برشدن برسد نردبان تو
چو بدان چشم عبهری به سوی بنده بنگری
بپرد جانش از مکان به سوی لامکان تو
❈۶❈
بنوازیش کای حزین مخور اندوه بعد از این
که خروشید آسمان ز خروش و فغان تو
منم از مادر و پدر به نوازش رحیمتر
جهت پختگی تو برسید امتحان تو
❈۷❈
بکنم باغ و جنتی و دوایی ز درد تو
بکنم آسمان تو به از این از دخان تو
همه گفتیم و اصل را بنگفتیم دلبرا
که همان به که راز تو شنوند از دهان تو
کامنت ها