گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه به دامان گل تازه درآویزیم مستانه

❈۱❈
به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه به دامان گل تازه درآویزیم مستانه
چو باده بر سر باده خوریم از گلرخ ساده بیا تا چون گل و لاله درآمیزیم مستانه
❈۲❈
چو نرگس شوخ چشم آمد سمن را رشک و خشم آمد به نسرین گفت تا ما هم براستیزیم مستانه
بت گلروی چون شکر چو غنچه بسته بود آن در چو در بگشاد وقت آمد که درریزیم مستانه
که جان‌ها کز الست آمد بسی بی‌خویش و مست آمد
از آن در آب و گل هر دم همی‌لغزیم مستانه
❈۳❈
دلا تو اندر این شادی ز سرو آموز آزادی که تا از جرم و از توبه بپرهیزیم مستانه
صلاح دیده ره بین صلاح الدین صلاح الدین برای او ز خود شاید که بگریزیم مستانه

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۲۹۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

همایون
2020-11-07T06:58:41
انسان با دوست از خود بیرون می آیددوست نقش مرکزی در راه و روش جلال دین داردعشق، ساقی، مستی، می و شادی همگی در وجود دوست است، گل نشانه انسان شاد و رها و آزاده و بخشنده و خندان است، نقشی که از روز نخست هستی به انسان داده است و نقشی است که به جان داده است و انسان جان جانفزا دارد و مستی را در هستی گسترش میدهد و هستی با مستی گسترش می یابد و جلال دین با دوست بالاترین مستی را تجربه کرده است