گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:من سرخوش و تو دلخوش غم بی‌دل و بی‌سر به دل می‌ده و بر می‌خور از دلبر و دل بر به

❈۱❈
من سرخوش و تو دلخوش غم بی‌دل و بی‌سر به دل می‌ده و بر می‌خور از دلبر و دل بر به
عالم همه چون دریا تن چون صدف جویا جان وصف گهر گویا زین‌ها همه گوهر به
❈۲❈
صورت مثل چادر جان رفته به چادر در بی‌صورت و بی‌پیکر وز هر چه مصور به
تو پرده تن دیدی از سینه بنشنیدی آن زخمه که دل می‌زد کان پرده دیگر به
❈۳❈
از چهره تو زر می‌زن با چهره زر می‌گو با زر غم و بی‌زر غم آخر غم با زر به

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۳۰۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

همایون
2018-03-09T23:24:26
این دو غزل مثل دو لنگه قالیچه اند غم در انسان با شکوه‌ترین حالت‌ها و زیبا‌ترین آهنگ‌ها را از درون سینه بیرون می‌‌آورد و رنگ و حالت خود را به صورت می‌‌بخشد که می‌‌توان آن را به زر تشبیه نمود چون صورت عاشق‌ها زرد است و عشق چون زر گرانبها استاین راهی‌ است که تا انتها باید رفت و راه عشق نیمه راه و بن بست نیست راه انسان راه عشق است که شایسته اوست و او را به سرنوشت درخورد او می‌‌رساند و بر دارایی او همواره می‌‌افزاید با زر غم و بی‌زر غم آخر غم با زر بهچون راهروی باری راهی که برد تا دهبشنو سخن یاران بگریز ز طراراناز جمع مکش خود را استیزه مکن مستهآدم ز چه عریان شد دنیا ز چه ویران شدچون بود که طوفان شد ز استیزه که با مهتا شمع نمی‌گرید آن شعله نمی‌خنددتا جسم نمی‌کاهد جان می‌نشود فربهخوی ملکی بگزین بر دیو امیری کنگاو تو چو شد قربان پا بر سر گردون نه