مولانا:بیبرگی بستان بین کآمد دی دیوانه خوبان چمن رفتند از باغ سوی خانه
❈۱❈
بیبرگی بستان بین کآمد دی دیوانه
خوبان چمن رفتند از باغ سوی خانه
زردی رخ بستان کز فرقت آن خوبان
بستان شده گورستان زندان شده کاشانه
❈۲❈
ترکان پری چهره نک عزم سفر کردند
یک یک به سوی قشلق از غارت بیگانه
کی باشد کاین ترکان از قشلق بازآیند
چون گنج بدید آید زین گوشه ویرانه
❈۳❈
کی باشد کاین مستان آیند سوی بستان
سرسبز و خوش و حیران رقصان شده مستانه
ز انبار تهی گردد پر گردد پیمانه
آن عالم انبار است وین عالم پیمانه
❈۴❈
پیمانه چو شد خالی ز انبار بباید جست
ز انبار نهان کان جا پوسیده نشد دانه
کامنت ها