مولانا:ز جام ساقی باقی چو خوردهای تو دلا که لحظه لحظه برآری ز عربده عللا
❈۱❈
ز جام ساقی باقی چو خوردهای تو دلا
که لحظه لحظه برآری ز عربده عللا
مگر ز زهره شنیدی دلا به وقت صبوح
که بزم خاص نهادم صلای عیش صلا
❈۲❈
بلا درست بلایش بنوش و در میبار
چه میگریزی آخر گریز توست بلا
پیاله بر کف زاهد ز خلق باکش نیست
میان خلق نشستست در خست خ
❈۳❈
زهی پیاله که در چشم سر همیناید
ز دست ساقی معنی تو هم بنوش هلا
کامنت ها