مولانا:ماییم و دو چشم و جان خیره بنگر تو به عاشقان خیره
❈۱❈
ماییم و دو چشم و جان خیره
بنگر تو به عاشقان خیره
تو چون مه و ما به گرد رویت
سرگشته چو آسمان خیره
❈۲❈
عقل است شبان به گرد احوال
فریاد از این شبان خیره
در دیده هزار شمع رخشان
وین دیده چو شمعدان خیره
❈۳❈
از شرق به غرب موج نور است
سر میکند از نهان خیره
بیرون ز جهان مرده شاهی است
وز عشق یکی جهان خیره
❈۴❈
گویی که مرا از او نشان ده
خیره چه دهد نشان خیره
از چشم سیه سپید پرخون
کز چشم بود زبان خیره
❈۵❈
در روی صلاح دین تو بنگر
تا دریابی بیان خیره
کامنت ها