مولانا:عشق بین با عاشقان آمیخته روح بین با خاکدان آمیخته
❈۱❈
عشق بین با عاشقان آمیخته
روح بین با خاکدان آمیخته
چند بینی این و آن و نیک و بد
بنگر آخر این و آن آمیخته
❈۲❈
چند گویی بینشان و بانشان
بینشان بین با نشان آمیخته
چند گویی این جهان و آن جهان
آن جهان بین وین جهان آمیخته
❈۳❈
دل چو شاه آمد زبان چون ترجمان
شاه بین با ترجمان آمیخته
اندرآمیزید زیرا بهر ماست
این زمین با آسمان آمیخته
❈۴❈
آب و آتش بین و خاک و باد را
دشمنان چون دوستان آمیخته
گرگ و میش و شیر و آهو چار ضد
از نهیب قهرمان آمیخته
❈۵❈
آن چنان شاهی نگر کز لطف او
خار و گل در گلستان آمیخته
آن چنان ابری نگر کز فیض او
آب چندین ناودان آمیخته
❈۶❈
اتحاد اندر اثر بین و بدان
نوبهار و مهرگان آمیخته
گر چه کژبازند و ضدانند لیک
همچو تیرند و کمان آمیخته
❈۷❈
قند خا خاموش باش و حیف دان
قند و پند اندر دهان آمیخته
شمس تبریزی همیروید ز دل
کس نباشد آن چنان آمیخته
کامنت ها