مولانا:بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده دروازه بلا را بر عشق باز کرده
❈۱❈
بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده
دروازه بلا را بر عشق باز کرده
بازار یوسفان را از حسن برشکسته
دکان شکران را یک یک فراز کرده
❈۲❈
شمشیر درنهاده سرهای سروران را
و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده
خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته
و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده
❈۳❈
آن حلقههای زلفت حلق که راست روزی
ای ما برون حلقه گردن دراز کرده
از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد
کشتی جان ما را دریای راز کرده
❈۴❈
ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده
وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده
بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر
کت بنده کمینم وآنگه تو ناز کرده
❈۵❈
ای خاک پای نازت سرهای نازنینان
وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده
ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز
گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده
کامنت ها