گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:هم نظری هم خبری هم قمران را قمری هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری

❈۱❈
هم نظری هم خبری هم قمران را قمری هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری
هم سوی دولت درجی هم غم ما را فرجی هم قدحی هم فرحی هم شب ما را سحری
❈۲❈
هم گل سرخ و سمنی در دل گل طعنه زنی سوی فلک حمله کنی زهره و مه را ببری
چند فلک گشت قمر تا به خودش راه دهی چند گدازید شکر تا تو بدو درنگری
❈۳❈
چند جنون کرد خرد در هوس سلسله‌ای چند صفت گشت دلم تا تو بر او برگذری
آن قدح شاده بده دم مده و باده بده هین که خروس سحری مانده شد از ناله گری
❈۴❈
گر به خرابات بتان هر طرفی لاله رخی است لاله رخا تو ز یکی لاله ستان دگری
هم تو جنون را مددی هم تو جمال خردی تیر بلا از تو رسد هم تو بلا را سپری
❈۵❈
چونک صلاح دل و دین مجلس دل را شد امین مادر دولت بکند دختر جان را پدری

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۴۵۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

نوید
2015-09-18T18:07:58
لطفا در مصرع اول قران را به قمران تغییر دهید
محمد
2016-01-12T19:59:43
در بیت اول باید به جای قرآن قمران را جایگزین کنیدباتشکر.
میرآیت
2012-07-02T21:01:01
مصرع اول:هم نظری هم خبری هم قمران را قمری
علی
2012-02-04T14:58:41
مصراع اول در بیت اول اشتباه نوشته شده، باید اینگونه باشد:هم نظری هم خبری هم قمران را قمری
مریم
2011-12-18T21:06:58
مصراع اول باید این گونه باشد:هم نظری هم خبری هم قمران راقمری
Anayaullah@yahoo.com
2012-04-14T13:25:42
چونک صلاح دل و دین مجلس دل را شد امینمادر دولت بکند دختر جان را پدری
همایون
2020-12-18T19:42:47
از غزل های بسیار شیوا و پخته محصول دوستی و همنشینی با صلاح دین عارف همیشه از یک تو واز یک غایب صحبت میکند که به تمامی در وجود خود او جای دارد گویی عارف همیشه در جستجوی خویشتن است و این کار را وقتی به زیبایی صورت می بخشد که دوستی مهربان و مهریار و مهرپویا در کنار خود دارداین غزل را میتوان 'مادر دولت' و یا 'دختر جان' و یا 'جمال خرد' و 'مجلس دل' نامیدانسان نه نام مشخص دارد و نه تعریف معینیبلکه هر روز شراب تازه ای و مستی دیگری و دولت فرخنده تری را بدست میاورد و به هستی میاورد همچون دختر جان و دختر تاک دوست برای جلال دین دولت است که روزگار او را میسازد و دولت او را تازه و با سامان و دل شاعر را دگرگون و خرد را مجنون میکند تا ماه دیگری و گلی تازه و لاله رخی نو و شرابی شاده تر بیاورد و هستی را عاشق و انسان را معشوق و عشق را شکر اندر شکر خبر اندر خبر و نظر اندر نظر و شاه هستی سازد
مصطفی خدایگان
2017-05-28T13:39:14
برادر من این قران و قمران کن دیگه! چند نفر باید یادآوری کن؟!!!