گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:هین که خروس بانگ زد وقت صبوح یافتی شرح نمی‌کنم که بس عاقل را اشارتی

❈۱❈
هین که خروس بانگ زد وقت صبوح یافتی شرح نمی‌کنم که بس عاقل را اشارتی
فهم کنی تو خود که تو زیرک و پاک خاطری باده بیار و دل ببر زود بکن تجارتی
❈۲❈
نای بنه دهان همی‌آرد صبح ناله‌ای چنگ ز چنگ هجر تو کرد حزین شکایتی
درده بی‌دریغ از آن شیره و شیر رایگان شیر و نبید خلد را نیست حدی و غایتی
❈۳❈
درده باده‌ای چو زر پاک ز خویشمان ببر نیست بتر ز باخودی مذهب ما جنایتی
باده شاد جان فزا تحفه بیار از سما تا غم و غصه را کند اشقر می سیاستی
❈۴❈
عقل ز نقل تو شود منتقل از عقیله‌ها دانش غیب یابد و تبصره و فراستی
جام تو را چو دل بود در سر و سینه شعله‌ای مست تو را چه کم بود تجربه یا کفایتی
❈۵❈
دست که یافت مشربی ماند ز حرص و مکسبی سر که بیافت آن طرب کی طلبد ریاستی
شست تو ماهی مرا چله نشاند مدتی دام تو کرکس مرا داد به غم ریاضتی
❈۶❈
قطره ز بحر فضل تو یافت عجب تبدلی پاکدلی و صفوتی توسعه و احاطتی
نفس خسیس حرص خو عاشق مال و گفت و گو یافت به گنج رحمتت از دو جهان فراغتی
❈۷❈
ترک زیارتت شها دان ز خری نه بی‌خری ز آنک به جان است متصل حج تو بی‌مسافتی
هیچ مگو دلا هلا طاقت رنج نیستم طاق شو از فضول خود حاجت نیست طاقتی
❈۸❈
طاقت رنج هر کسی داری و می‌کشی بسی طاقت گنج نیستت این چه بود خساستی
سر دل تو جز ولا تا نبود که بی‌گمان بر سر بینیت کند سر دلت علامتی
❈۹❈
حشر شود ضمیر تو در سخن و صفیر تو نقد شود در این جهان عرض تو را قیامتی
از بد و نیک مجرمان کند نشد وفای تو ز آنک تو راست در کرم ثابتی و مهارتی
❈۱۰❈
جان و دل مرید را از شهوات ما و من جز ز زلال بحر تو نیست یقین طهارتی
متقیان به بادیه رفته عشا و غادیه کعبه روان شده به تو تا که کند زیارتی
❈۱۱❈
روح سجود می‌کند شکر وجود می‌کند یافت ز بندگی تو سروری و سیادتی
بر کرم و کرامت خنده آفتاب تو ذره به ذره را بود نوع دگر شهادتی
❈۱۲❈
جمله به جست و جوی تو معتکفان کوی تو روی به کعبه کرم مشتغل عبادتی
پنج حس از مصاحف نور و حیات جامعت یاد گرفته ز اوستا ظاهر پنج آیتی
❈۱۳❈
گاه چو چنگ می‌کند پیش درت رکوع خوش گاه چو نای می‌کند بهر دم تو قامتی
بس کن ای خرد از این ناله و قصه حزین بوی برد به خامشی هر دل باشهامتی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۴۷۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

...
2017-12-31T15:39:28
جناب نادر عزیزبا اینکه شما معمولاً زیر اشعار مختلف فقط یه مصراع یا بیت رو می نویسید و به نوعی تاکید می کنید بر اون مصراع یا بیت، اما حداقل در این فضا هیچ کس رو ندیدم که مثل شما به کنه اشعار مولوی و بعضاً عطار پی ببره. به نظر من شما به یه درک متعالی از روح آثار مولوی رسیدین. فکر می کنید چند نفر تو دنیا می فهمن کعبه روان شده به تو تا که کند زیارتی چیه، از چه جنسیه،‌ چیکار می کنه با آدم؟من مثل شما نیستم و هنوز ابجد آموزم در این مکتب، اما ذوق یک قطره از این دریا رو تجربه کردم و جنس مستی از این اشعار رو تا حدودی درک می کنم. غبطه می خورم به حال شما که جرعه جرعه مست این واژه ها میشین. مبارکتون باشه.
نادر..
2018-01-01T15:44:31
... جان، دوست گرامیدر این راه، هر یک از ما به درکی از زندگی رسیده ایم و این همه، به نوبه خود زیبا و ارزشمند است.مبارک راهیست که پایانش نیست...
نادر..
2017-03-30T09:41:29
"شرح نمی‌کنم که ..." .. اما آن گاه که یکی شدی، مگر امکان دارد همچون چشمه ای جوشان تراوش نکنی؟..عقل ز نقل تو شود منتقل از عقیله‌ها...ترک زیارتت شها، دان ز خری! نه بی‌خری،ز آنک به جان ست متصل حج تو بی‌مسافتی..متقیان به بادیه رفته عشا و غادیه،کعبه روان شده به تو تا که کند زیارتی!..و با این همه، ناچار به راز داری!!.....
همایون
2018-02-01T22:26:02
از غزل‌های پیش از ملاقات شمس که به شرح چله نشینی خود می‌‌پردازدو حالات و بینش جلال دین را نشان می‌‌دهد