گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ای که غریب آتشی در دل و جان ما زدی آتش دل مقیم شد تو به سفر چرا شدی

❈۱❈
ای که غریب آتشی در دل و جان ما زدی آتش دل مقیم شد تو به سفر چرا شدی
آتش تو مقیم شد با دل من ندیم شد آتش خویش را بگو کآب حیات آمدی
❈۲❈
چاشنی خیال تو می‌بدرد دل مرا ای غم او چو شکری ای دل من چو کاغذی
شمع بدان صبور شد تا همگیش نور شد نور به است از همه خاصه که نور سرمدی
❈۳❈
نور دمی که عاق شد طالب روح طاق شد ماه مرا محاق شد بی‌مه فضل ایزدی
بازرسید آیتی از طرف عنایتی وحدت بی‌نهایتی گشت امام و مقتدی
❈۴❈
بست پلنگ قهر را بازگشاد مهر را قبه ببست شهر را شهر برست از بدی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۴۸۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

مامیترا
2016-01-09T12:20:55
برای ردیف بیت سوم این شعر، واژه کاغذی آمده است که با واژگان شدی، آمدی، سرمدی و ... در حرف "د" یکی نیست. در گذشته از واژه کاغد استفاده میشده. مثلاً در بیت:گر بگویم شرح آن بی حد شودمثنوی هفتاد من کاغد شودتوجه شود در این بیت از واژه کاغد استفاده شده است که با واژه بی حد برای ردیف شعر یکی است.و اژه "کاغذ" با حرف "ذ" در انتها، در دوره های بعدی به جای "کاغد" آمده است.