گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بی‌خویشی کله جویی نیابی سر چه شیرین است بی‌خویشی

❈۱❈
اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بی‌خویشی کله جویی نیابی سر چه شیرین است بی‌خویشی
چو افتادی تو در دامش چو خوردی باده جامش برون آیی نیابی در چه شیرین است بی‌خویشی
❈۲❈
مترس آخر نه مردی تو بجنب آخر نمردی تو بده آن زر به سیمین بر چه شیرین است بی‌خویشی
چرا تو سرد و برف آیی فنا شو تا شگرف آیی غم هستی تو کمتر خور چه شیرین است بی‌خویشی
در این منگر که در دامم که پر گشت است این جامم
به پیری عمر نو بنگر چه شیرین است بی‌خویشی
❈۳❈
چه هشیاری برادر هی ببین دریای پر از می مسلمان شو تو ای کافر چه شیرین است بی‌خویشی
نمود آن زلف مشکینش که عنبر گشت مسکینش زهی مشک و زهی عنبر چه شیرین است بی‌خویشی
❈۴❈
بیا ای یار در بستان میان حلقه مستان به دست هر یکی ساغر چه شیرین است بی‌خویشی
یکی شه بین تو بس حاضر به جمله روح‌ها ناظر
ز بی‌خویشی از آن سوتر چه شیرین است بی‌خویشی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۵۰۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

وفایی
2017-03-02T18:11:38
تصور کنید آدم یه کلاهی پیدا کنه بعد وقتی می خواد اونو روی سرش بذاره ، هرچی بگرده سرش رو پیدا نکنهچه احساس شیرینی
پریشان روزگار
2017-03-02T18:35:56
به قول معروف، این از آن موادی است که یک پکش هزار دلار می ارزد!!