گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:مها یک دم رعیت شو مرا شه دان و سالاری اگر مه را جفا گویم بجنبان سر بگو آری

❈۱❈
مها یک دم رعیت شو مرا شه دان و سالاری اگر مه را جفا گویم بجنبان سر بگو آری
مرا بر تخت خود بنشان دوزانو پیش من بنشین مرا سلطان کن و می‌دو به پیشم چون سلحداری
❈۲❈
شها شیری تو من روبه تو من شو یک زمان من تو چو روبه شیرگیر آید جهان گوید خوش اشکاری
چنان نادر خداوندی ز نادر خسروی آید که بخشد تاج و تخت خود مگر چون تو کلهداری
❈۳❈
ز بس احسان که فرمودی چنانم آرزو آمد که موسی چون سخن بشنود در می‌خواست دیداری
یکی کف خاک بستان شد یکی کف خاک بستانبان که زنده می‌شود زین لطف هر خاکی و مرداری
❈۴❈
تو خود بی‌تخت سلطانی و بی‌خاتم سلیمانی تو ماهی وین فلک پیشت یکی طشت نگوساری
کی باشد عقل کل پیشت یکی طفلی نوآموزی چه دارد با کمال تو به جز ریشی و دستاری
❈۵❈
گلیم موسی و هارون به از مال و زر قارون چرا شاید که بفروشی تو دیداری به دیناری
مرا باری بحمدالله چه قرص مه چه برگ که ز مستی خود نمی‌دانم یکی جو را ز قنطاری
❈۶❈
سر عالم نمی‌دارم بیار آن جام خمارم ز هست خویش بیزارم چه باشد هست من باری
سگ کهفی که مجنون شد ز شیر شرزه افزون شد خمش کردم که سرمستم نباید بسکلد تاری
❈۷❈
بهل ای دل چو بینایی سخن گویی و رعنایی هلا بگذار تا یابی از این اطلس کلهواری

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۵۳۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

..
2019-11-03T20:24:52
چنان نادر خداوندی ز نادر خسروی آیدکه بخشد تاج و تخت خود، مگر چون تو کله‌داری..