گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی بدین حالم که می‌بینی وزان نالم که می‌دانی

سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی
بدین حالم که می‌بینی وزان نالم که می‌دانی
❈۱❈
ورای کفر و ایمانی و مرکب تند می‌رانی چه بس بی‌باک سلطانی همین می‌کن که تو آنی
یکی بازآ به ما بگذر به بیشه جان‌ها بنگر درختان بین ز خون تر به شکل شاخ مرجانی
❈۲❈
شنودی تو که یک خامی ز مردان می‌برد نامی نمی‌ترسد که خودکامی نهد داغش به پیشانی
مشو تو منکر پاکان بترس از زخم بی‌باکان که صبر جان غمناکان تو را فانی کند فانی
تو باخویشی به بی‌خویشان مپیچ ای خصم درویشان
مزن تو پنجه با ایشان به دستانی که نتوانی
❈۳❈
که شمس الدین تبریزی به جان بخشی و خون ریزی ز آتش برکند تیزی به قدرت‌های ربانی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۵۴۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها