گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:الا ای یوسف مصری از این دریای ظلمانی روان کن کشتی وصلت برای پیر کنعانی

❈۱❈
الا ای یوسف مصری از این دریای ظلمانی روان کن کشتی وصلت برای پیر کنعانی
یکی کشتی که این دریا ز نور او بگیرد چشم که از شعشاع آن کشتی بگردد بحر نورانی
❈۲❈
نه زان نوری که آن باشد به جان چاکران لایق از آن نوری که آن باشد جمال و فر سلطانی
در آن بحر جلالت‌ها که آن کشتی همی‌گردد چو باشد عاشق او حق که باشد روح روحانی
❈۳❈
چو آن کشتی نماید رخ برآید گرد آن دریا نماند صعبیی دیگر بگردد جمله آسانی
چه آسانی که از شادی ز عاشق هر سر مویی در آن دریا به رقص اندرشده غلطان و خندانی
❈۴❈
نبیند خنده جان را مگر که دیده جان‌ها نماید خدها در جسم آب و خاک ارکانی
ز عریانی نشانی‌هاست بر درز لباس او ز چشم و گوش و فهم و وهم اگر خواهی تو برهانی
❈۵❈
تو برهان را چه خواهی کرد که غرق عالم حسی برو می‌چر چو استوران در این مرعای شهوانی
مگر الطاف مخدومی خداوندی شمس دین رباید مر تو را چون باد از وسواس شیطانی
❈۶❈
کز این جمله اشارت‌ها هم از کشتی هم از دریا مکن فهمی مگر در حق آن دریای ربانی
چو این را فهم کردی تو سجودی بر سوی تبریز که تا او را بیابد جان ز رحمت‌های یزدانی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۵۵۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

..
2020-10-07T19:42:08
ز عریانی نشانی‌هاست بر درز لباس او..