گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی پنهان شده و افکنده در شهر پریشانی

❈۱❈
ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی پنهان شده و افکنده در شهر پریشانی
ای آتش در آتش هم می‌کش و هم می‌کش سلطان سلاطینی بر کرسی سبحانی
❈۲❈
شاهنشه هر شاهی صد اختر و صد ماهی هر حکم که می‌خواهی می‌کن که همه جانی
گفتی که تو را یارم رخت تو نگهدارم از شیر عجب باشد بس نادره چوپانی
❈۳❈
گر نیست و گر هستم گر عاقل و گر مستم ور هیچ نمی‌دانم دانم که تو می‌دانی
گر در غم و در رنجم در پوست نمی‌گنجم کز بهر چو تو عیدی قربانم و قربانی
❈۴❈
گه چون شب یغمایی هر مدرکه بربایی روز از تن همچون شب چون صبح برون رانی
گه جامه بگردانی گویی که رسولم من یا رب که چه گردد جان چون جامه بگردانی
❈۵❈
در رزم تویی فارس بر بام تویی حارس آن چیست عجب جز تو کو را تو نگهبانی
ای عشق تویی جمله بر کیست تو را حمله ای عشق عدم‌ها را خواهی که برنجانی
❈۶❈
ای عشق تویی تنها گر لطفی و گر قهری سرنای تو می‌نالد هم تازی و سریانی
گر دیده ببندی تو ور هیچ نخندی تو فر تو همی‌تابد از تابش پیشانی
❈۷❈
پنهان نتوان بردن در خانه چراغی را ای ماه چه می‌آیی در پرده پنهانی
ای چشم نمی‌بینی این لشکر سلطان را وی گوش نمی‌نوشی این نوبت سلطانی
❈۸❈
گفتم که به چه دهی آن گفتا که به بذل جان گنجی است به یک حبه در غایت ارزانی
لاحول کجا راند دیوی که تو بگماری باران نکند ساکن گردی که تو ننشانی
❈۹❈
چون سرمه جادویی در دیده کشی دل را تمییز کجا ماند در دیده انسانی
هر نیست بود هستی در دیده از آن سرمه هر وهم برد دستی از عقل به آسانی
❈۱۰❈
از خاک درت باید در دیده دل سرمه تا سوی درت آید جوینده ربانی
تا جزو به کل تازد حبه سوی کان یازد قطره سوی بحر آید از سیل کهستانی
❈۱۱❈
نی سیل بود این جا نی بحر بود آن جا خامش که نشد ظاهر هرگز سر روحانی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۵۷۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

نادر
2016-12-12T22:06:56
ای عشق، تویی جمله ..ای عشق، تویی تنها ..