گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:با هر کی تو درسازی می‌دانک نیاسایی زیر و زبرت دارم زیرا که تو از مایی

❈۱❈
با هر کی تو درسازی می‌دانک نیاسایی زیر و زبرت دارم زیرا که تو از مایی
تا تو نشوی رسوا آن سر نشود پیدا کان جام نیاشامد جز عاشق رسوایی
❈۲❈
بردار صراحی را بگذار صلاحی را آن جام مباحی را درکش که بیاسایی
در حلقه آن مستان در لاله و در بستان امروز قدح بستان ای عاشق فردایی
❈۳❈
بر رسم زبردستی می‌کن تو چنین مستی تا بگذری از هستی ای سخره هرجایی
سرفتنه اوباشی همخرقه قلاشی در مصر نمی‌باشی تا جمله شکرخایی
❈۴❈
شمس الحق تبریزی جان را چه شکر ریزی جز با تو نیارامد جان‌های مصفایی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۵۷۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

همایون
2019-04-03T11:27:06
جان‌های صاف همه یکی‌ هستند، آن که به صافی خود می‌‌رسد می‌‌داند که هر کس دیگری هم اگر صاف شود به همین جا می‌‌رسد که او رسیده است، و انسان‌های صاف در کنار هم به آسایش می‌‌رسند و جای دیگرنمی توانند باشند، مقصد همه یکی‌ است، تفاوت‌ها به دنیای بیرون مربوط است، درون انسان‌ها شبیه هم است، این راز در غزل‌های دیگر نیز اشکارا بیان می‌‌شود از جمله در به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشاییچرا بیگانه‌ای از ما چو تو در اصل از ماییدر داستان رومی‌ها و چینی‌‌ها نیز به همین صاف شدن انسان اشاره دارد، که انسانی‌ که صاف می‌‌شود همه نقش‌ها را می‌‌شناسد و در خود جای می‌‌دهد، اینجا رسوا شدن نیز همین صاف شدن و رسیدن به خود است و خود را یافتن، به خود رسیدن به مصر رسیدن است که یوسف هم همانجا است و شکر هم همان جا است که کنایه از سخن شیرین است
mehdi.mlkm۶۳
2023-08-11T22:33:36.497668
سپاسگزار زحمات شما هستم ❤❤