مولانا:گر بنخسبی شبی ای مه لقا رو به تو بنماید گنج بقا
❈۱❈
گر بنخسبی شبی ای مه لقا
رو به تو بنماید گنج بقا
گرم شوی شب تو به خورشید غیب
چشم تو را باز کند توتیا
❈۲❈
امشب استیزه کن و سر منه
تا که ببینی ز سعادت عطا
جلوه گه جمله بتان در شبست
نشنود آن کس که بخفت الصلا
❈۳❈
موسی عمران نه به شب دید نور
سوی درختی که بگفتش بیا
رفت به شب بیش ز ده ساله راه
دید درختی همه غرق ضیا
❈۴❈
نی که به شب احمد معراج رفت
برد براقیش به سوی سما
روز پی کسب و شب از بهر عشق
چشم بدی تا که نبیند تو را
❈۵❈
خلق بخفتند ولی عاشقان
جمله شب قصه کنان با خدا
گفت به داوود خدای کریم
هر کی کند دعوی سودای ما
❈۶❈
چون همه شب خفت بود آن دروغ
خواب کجا آید مر عشق را
زان که بود عاشق خلوت طلب
تا غم دل گوید با دلربا
❈۷❈
تشنه نخسپید مگر اندکی
تشنه کجا خواب گران از کجا
چونک بخسپید به خواب آب دید
یا لب جو یا که سبو یا سقا
❈۸❈
جمله شب می رسد از حق خطاب
خیز غنیمت شمر ای بی‌نوا
ور نه پس مرگ تو حسرت خوری
چونک شود جان تو از تن جدا
❈۹❈
جفت ببردند و زمین ماند خام
هیچ ندارد جز خار و گیا
من شدم از دست تو باقی بخوان
مست شدم سر نشناسم ز پا
❈۱۰❈
شمس حق مفخر تبریزیان
بستم لب را تو بیا برگشا
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۵۸
تصاویر
کامنت ها