گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ای پرده در پرده بنگر که چه‌ها کردی دل بودی و جان بردی این جا چه رها کردی

❈۱❈
ای پرده در پرده بنگر که چه‌ها کردی دل بودی و جان بردی این جا چه رها کردی
خورشید جهانی تو سلطان شهانی تو بی‌هوشی جانی تو گیرم که جفا کردی
❈۲❈
هم عاقبت ای سلطان بردی همه را مهمان در بخشش و در احسان حاجات روا کردی
هر سنگ که بگرفتی لعل و گهرش کردی هر پشه که پروردی صد همچو هما کردی
❈۳❈
یک طایفه را ای جان منشور خطا دادی یک قافله را ناگه اصحاب صفا کردی
آثار فلک‌ها را اجزای زمین کردی اجزای زمین‌ها را در لطف سما کردی
❈۴❈
پس من ز چه بشناسم از چرخ زمین‌ها را چون قاعده بشکستی وز درد دوا کردی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۵۹۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

علی اکبر سعادتی
2020-12-01T19:24:59
بیت اول رو اگه ممکنه توضیح در موردش بدید؟
زیبا روز
2022-04-20T00:40:06.9365068
(تفسیر اجمالی ابیات)  *این غزل با غزل 2590 در فرم و معنی ارتباط دارد. یعنی در مطلع و قافیه ومحتوی مشترکند. گویی در آن غزل از جفای معشوق نالیده،اما آنطور که باید ازمهر او نسروده؛ و در این غزل آن کمبود را جبران کرده است.  بیت1: روی سخن با حضرت احدیت است.ای در پس حجاب ها پنهان شده ! ببین چگونه دل و جان ما را بردی [و در خود محو کردی] دیگر برای ما چه باقی گذاشتی؟  بیت2 : پادشاه و خورشید ِعالم آرای جهانی، که جانها را [از لذت عشق خو یش] بی هوش  کرده ای؛ باکی نیست وغمناک نباید بود اگر جفایی بر عاشقانت روا داشتی.( در غزل پیش از جفای یار نالیده بود که چرا عشاق را به معشوقانشان نمی رساند .) بیت3: ولی ای پادشاه! نهایتا همه را به میهمانی الهی بردی و حاجان را بر آوردی. یعنی آن عشق زمینی ایشان را به عشقی الهی مبدل کرده ، با تو همنشین شدند.  در مثنوی گوید: این من و ما بهر این بر ساختی  تا تو با خود نرد خدمت باختی  در ابیات آینده خدا را فاعل مطلق نظام هستی می داند که خیر و شر هر چه هست از اوست : بیت4: بر هر سنگی که نظر بیندازی ،لعلی ارزشمند می شود. ( در قدیم مردم اعتقاد داشتند که سنگ در دل کوه ها بر اثر تابش خورشید است که به لعل مبدّل می شود.) و هر پشه ای  را که برگزینی ، بر اثر پرورش تو همای سعادت می شود. (در ادب کهن غالبا روی دادن حتمی فعلی را به صیغۀ ماضی می آ وردند.) بیت5: تویی که قومی را فرمان به خطاکاری و کفرگویی دادی و جمعی را ــ که از همان روز ازل چون کاروانی سوی تو می آیند ــ با مهر ورزیدن و پاکی آشنا کردی. بیت6: (در نجوم کهن چهار عنصر آب و خاک و آتش و باد را زادۀ  تاثیر افلاک آسمانی بر یکدیگر می دانستند.) تویی که زمین را از آثار افلاک آفریدی و انسان ِ خاکی را در لطافت روح، به پای لطافت آسمان ها رسانیدی . (قدما ستارگان را از اثیر ــ مادۀ لطیف و نورانی ــمی دانستند.) بیت7: بنا بر این من [و یا بطور کلی، انسان]که نمی توانم میان فلک نورانی و زمین ِ بدن ها تفاوت ها را دریابم، [همان بهتر که لب از شکوه ببندم]  تو که می توانی هر لحظه قواعد را  بشکنی، پس می توانی از درد ها و ناکامی ها حاجات را روا کنی. یعنی اگرچه هستی؛ نظام خاص خود را دارد که تابع علت و معلول است ، اما تو هر لحظه می توانی زنجیرۀ اسباب و علل  را بر هم بزنی و مقصودت را بر آوری .   محمدبینش (م ــ زیبا روز) http://zibarooz.blogfa.com/post/346
ناپیدا
2022-04-29T14:13:38.4900363
اما این طور به نظر نمیاد ! مخاطب شاید ورای شمس باشه ... کسی دیگر هم همیشه هست ... اگر فقط تویی و معشوق یک نفر سومی هم در جریان هست !... مگرنه؟