مولانا:برخیز که جان است و جهان است و جوانی خورشید برآمد بنگر نورفشانی
❈۱❈
برخیز که جان است و جهان است و جوانی
خورشید برآمد بنگر نورفشانی
آن حسن که در خواب همیجست زلیخا
ای یوسف ایام به صد ره به از آنی
❈۲❈
برخیز که آویخت ترازوی قیامت
برسنج ببین که سبکی یا تو گرانی
هر سوی نشانی است ز مخلوق به خالق
قانع نشود عاشق بیدل به نشانی
❈۳❈
هر لحظه ز گردون برسد بانگ که ای گاو
ما راه سعادت بنمودیم تو دانی
برخیز و بیا دبدبه عمر ابد بین
تا بازرهی زود از این عالم فانی
❈۴❈
او عمر عزیزی است از او چاره نداری
او جان جهان آمد و تو نقش جهانی
بر صورت سنگین بزند روح پذیرد
حیف است کز این روح تو محروم بمانی
❈۵❈
او کان عقیق آمد و سرمایه کانها
در کان عقیق آی چه دربند دکانی
کامنت ها