مولانا:دلا چون واقف اسرار گشتی ز جمله کارها بی‌کار گشتی
❈۱❈
دلا چون واقف اسرار گشتی
ز جمله کارها بی‌کار گشتی
همان سودایی و دیوانه می‌باش
چرا عاقل شدی هشیار گشتی
❈۲❈
تفکر از برای برد باشد
تو سرتاسر همه ایثار گشتی
همان ترتیب مجنون را نگه دار
که از ترتیب‌ها بیزار گشتی
❈۳❈
چو تو مستور و عاقل خواستی شد
چرا سرمست در بازار گشتی
نشستن گوشه ای سودت ندارد
چو با رندان این ره یار گشتی
❈۴❈
به صحرا رو بدان صحرا که بودی
در این ویرانه‌ها بسیار گشتی
خراباتی است در همسایه تو
که از بوهای می خمار گشتی
❈۵❈
بگیر این بو و می‌رو تا خرابات
که همچون بو سبک رفتار گشتی
به کوه قاف رو مانند سیمرغ
چه یار جغد و بوتیمار گشتی
❈۶❈
برو در بیشه معنی چو شیران
چه یار روبه و کفتار گشتی
مرو بر بوی پیراهان یوسف
که چون یعقوب ماتم دار گشتی
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۶۴۷
صوتی یافت نشد!تصاویر
کامنت ها