مولانا:به تن این جا به باطن در چه کاری شکاری می‌کنی یا تو شکاری
❈۱❈
به تن این جا به باطن در چه کاری
شکاری می‌کنی یا تو شکاری
کز او در آینه ساعت به ساعت
همی‌تابد عجب نقش و نگاری
❈۲❈
مثال باز سلطان است هر نقش
شکار است او و می‌جوید شکاری
چه ساکن می‌نماید صورت تو
درون پرده تو بس بی‌قراری
❈۳❈
لباست بر لب جوی و تو غرقه
از این غرقه عجب سر چون برآری
حریفت حاضر است آن جا که هستی
ولیکن گر بگوید شرم داری
❈۴❈
به هر شیوه که گردد شاخ رقصان
نباشد غایب از باد بهاری
مجه تو سو به سو ای شاخ از این باد
نمی‌دانی کز این باد است یاری
❈۵❈
به صد دستان به کار توست این باد
تو را خود نیست خوی حق گزاری
از او یابی به آخر هر مرادی
همو مستی دهد هم هوشیاری
❈۶❈
بپرس او کیست شمس الدین تبریز
بجز در عشق او تا سر نخاری
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۶۶۶
صوتی یافت نشد!تصاویر
کامنت ها