مولانا:ز ما برگشتی و با گل فتادی دو چشم خویش سوی گل گشادی
❈۱❈
ز ما برگشتی و با گل فتادی
دو چشم خویش سوی گل گشادی
ز شرم روی ما گل از تو بگریخت
ز گل واگشتی این جا سر نهادی
❈۲❈
نهادی سر که پای من ببوسی
نیابی بوسه گل را بوسه دادی
بدان لبها که بوی گل گرفتهست
نیابی بوسه گر چه اوستادی
❈۳❈
برای رفع بویش این دو لب را
همیمالم به خاکت من ز شادی
کجا بردارم این لب از تو ای خاک
ولی فتنه تویی گل را تو زادی
❈۴❈
تو آن خاکی که از حق لطف دزدی
تو دزدی و مریدی و مرادی
کامنت ها