مولانا:نگارا تو گلی یا جمله قندی که چون بینی مرا چون گل بخندی
❈۱❈
نگارا تو گلی یا جمله قندی
که چون بینی مرا چون گل بخندی
نگارا تو به بستان آن درختی
که چون دیدم تو را بیخم بکندی
❈۲❈
چه کم گردد ز حسنت گر بپرسی
که چونی در فراقم دردمندی
من آنم کز فراقت مستمندم
تو آنی که هلاک مستمندی
❈۳❈
در این مطبخ هزاران جان به خرج است
ببین تو ای دل مسکین که چندی
چو حلقه بر درت سر میزنم من
چه چاره چون تو بر بام بلندی
❈۴❈
بیا ای زلف چوگان حکم داری
که چون گویم در این میدان فکندی
سپند از بهر آن باشد که سوزد
دلا می سوز دلبر را سپندی
❈۵❈
بیا ای جام عشق شمس تبریز
که درد کهنه را تو سودمندی
کامنت ها