مولانا:مرا هر لحظه منزل آسمانی تو را هر دم خیالی و گمانی
❈۱❈
مرا هر لحظه منزل آسمانی
تو را هر دم خیالی و گمانی
تو گویی کو طمع کردهست در من
جهانی زین خیال اندر زیانی
❈۲❈
بر آن چشم دروغت طمع کردم
که چون دوزخ نمودستت جنانی
بر آن عقل خسیست طمع کردم
که جان دادی برای خاکدانی
❈۳❈
چه نور افزاید از برق آفتابی
چه بربندد ز ویرانی جهانی
ز یک قطره چه خواهد خورد بحری
ز یک حبه چه دزدد گنج و کانی
❈۴❈
چه رونق یا چه آرایش فزاید
ز پژمرده گیایی گلستانی
به حق نور چشم دلبر من
که روشنتر از این نبود نشانی
❈۵❈
به حق آن دو لعل قندبارش
که شرح آن نگنجد در دهانی
که مقصودم گشاد سینهای بود
نه طمع آنک بگشایم دکانی
❈۶❈
غرض تا نانی آن جا پخته گردد
نه آنک درربایم از تو نانی
ز بهمان و فلان تو فارغ آیند
طمع آن نی که گویندم فلانی
کامنت ها