مولانا:بشنیده بدم که جان جانی آنی و هزار همچنانی
❈۱❈
بشنیده بدم که جان جانی
آنی و هزار همچنانی
از خلق نشان تو شنیدم
کفو تو نبود آن نشانی
❈۲❈
الحمد شدم ز حمد گفتن
تا بوک بدان لبم بخوانی
جان دید کسی بدین لطیفی
کس دید روان بدین روانی
❈۳❈
ای قوت قلوب همچو معنی
وی صورت تو به از معانی
ای گشته ز لامکان حقایق
از لذت کان تو مکانی
❈۴❈
ای شاه و وزیر را سعادت
وی عالم پیر را جوانی
آن جان که از این جهان جهان بود
کردیش تو باز این جهانی
❈۵❈
جانی چو تو باشد این جهان را
باقی بود این جهان فانی
جان چرب زبان توست اما
نبود به لسان تو لسانی
کامنت ها