مولانا:ای آنک تو خواب ما ببستی رفتی و به گوشهای نشستی
❈۱❈
ای آنک تو خواب ما ببستی
رفتی و به گوشهای نشستی
اندر دلم آمدی چو ماهی
چون دل به تو بنگرید جستی
❈۲❈
چون گلشن نیستی نمودی
چون صبر کنیم ما به هستی
چون باشد در خمار هجران
آن روح که یافت وصل و مستی
❈۳❈
آن خانه چگونه خانه ماند
کز هجر ستون او شکستی
پنداشتی ای دماغ سرمست
کز رنج خمار بازرستی
❈۴❈
در عشق وصال هست و هجران
در راه بلندی است و پستی
از یک جهت ار چه حق شناسی
از ده جهت آب و گل پرستی
❈۵❈
بسیار ره است تا به جایی
کاندر سوداش طمع بستی
کامنت ها