گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی شمع جان تابان مبا جز در سرای بیخودی

❈۱❈
مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی شمع جان تابان مبا جز در سرای بیخودی
آفتاب لطف حق بر عاشقان تابنده باد تا بیفتد بر همه سایه همای بیخودی
❈۲❈
گر هزاران دولت و نعمت ببیند عاشقی ناید اندر چشم او الا بلای بیخودی
بنگر اندر من که خود را در بلا افکنده‌ام از حلاوت‌ها که دیدم در فنای بیخودی
❈۳❈
جان و صد جان خود چه باشد گر کسی قربان کند در هوای بیخودی و از برای بیخودی
عاشقا کمتر نشین با مردم غمناک تو تا غباری درنیفتد در صفای بیخودی
❈۴❈
باجفا شو با کسی کو عاشق هشیاری است تا بیابی ذوق‌ها اندر وفای بیخودی
بیخودی را چون بدانی سروری کاسد شود ای سری و سروری‌ها خاک پای بیخودی
❈۵❈
خوش بود ظاهر شدن بر دشمنان بر تخت ملک لیک آن‌ها هیچ نبود جان به جای بیخودی
گر تو خواهی شمس تبریزی شود مهمان تو خانه خالی کن ز خود ای کدخدای بیخودی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۷۷۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

محسن جهان
2022-06-18T11:28:27.4241789
تفسیر بیت ۱: مادامیکه از خود نگذری به معبود نخواهی رسید. مولانا در این بیت همین نکته را گوشزد می‌کند.  مرغ دل انسان فقط در فضای عدم و فنا در ذات حق می‌تواند به پروار درآید. و شمع وجود هر موجودی در درگاه بی وجودی و با اذن او قابلیت تابش و اظهار وجود دارد. که در غیر اینصورت تصورات ذهنی و اوهام محض است.