مولانا:آتشینا آب حیوان از کجا آوردهای دانم این باری که الحق جان فزا آوردهای
❈۱❈
آتشینا آب حیوان از کجا آوردهای
دانم این باری که الحق جان فزا آوردهای
مشرق و مغرب بدرد همچو ابر از یک دگر
چون چنین خورشید از نور خدا آوردهای
❈۲❈
خیره گان روی خود را از ره و منزل مپرس
چون بر ایشان شعلههای کبریا آوردهای
احمقی باشد اگر جانی بمیرد بعد از این
چون چنین دریای جوشان از بقا آوردهای
❈۳❈
از قضا و از قدر مر عاشقان را خوف نیست
چون قدر را مست گشته با قضا آوردهای
مینگنجد جان ما در پوست از شادی تو
کاین جمال جان فزا از بهر ما آوردهای
❈۴❈
شمس تبریزی جفا کردی و دانم این قدر
کز میان هر جفایی صد وفا آوردهای
کامنت ها