گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:آتشینا آب حیوان از کجا آورده‌ای دانم این باری که الحق جان فزا آورده‌ای

❈۱❈
آتشینا آب حیوان از کجا آورده‌ای دانم این باری که الحق جان فزا آورده‌ای
مشرق و مغرب بدرد همچو ابر از یک دگر چون چنین خورشید از نور خدا آورده‌ای
❈۲❈
خیره گان روی خود را از ره و منزل مپرس چون بر ایشان شعله‌های کبریا آورده‌ای
احمقی باشد اگر جانی بمیرد بعد از این چون چنین دریای جوشان از بقا آورده‌ای
❈۳❈
از قضا و از قدر مر عاشقان را خوف نیست چون قدر را مست گشته با قضا آورده‌ای
می‌نگنجد جان ما در پوست از شادی تو کاین جمال جان فزا از بهر ما آورده‌ای
❈۴❈
شمس تبریزی جفا کردی و دانم این قدر کز میان هر جفایی صد وفا آورده‌ای

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۷۸۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

سعید علیشاهی
2022-01-28T19:37:10.9930699
احمقی باشد اگر جانی بمیرد بعد از این  مرگ وجود ندارد هر چه هست تغییر و دگر گونی است و از حالی به حالی درآمدن این در یای جوشان هستی از بقا بر آمده است وجاودانه باقی است . از قضا و از قدر مر عاشقان را خوف نیست  عاشق باهستی یکی است خودش را جدا از هستی نمیداند و اتفاقات  رخ نمیدهند بلکه پاسخ میدهند بنابر این از قضا و قدر که پاسخ مجموعه فکر و سخن و عمل است خوفی ندارد .
مینا احمدی
2022-01-30T07:43:14.2538024
صحبت های دکتر دینانی درباره این غزل در برنامه معرفت: پیوند به وبگاه بیرونی
همایون
2022-06-16T21:23:59.3760184
این غزل خیلی روشن آشکار می‌کند که شمس تبریزی انسانی ویژه و کمیاب و یگانه بوده است و جلال دین را نیز مانند خود ویژه و یگانه کرده است و‌شاید راه رهایی ‌و بزرگی و سروری انسان همین تکینه بودن و یگانه شدن است وگرنه مانند دیگران شدن و همرنگ جماعت بودن مرگ و نیستی به بار می آورد