گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری

❈۱❈
در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری
اندرآ در باغ تا ناموس گلشن بشکند ز آنک از صد باغ و گلشن خوشتر و گلشن تری
❈۲❈
تا که سرو از شرم قدت قد خود پنهان کند تا زبان اندرکشد سوسن که تو سوسن تری
وقت لطف ای شمع جان مانند مومی نرم و رام وقت ناز از آهن پولاد تو آهنتری
❈۳❈
چون فلک سرکش مباش ای نازنین کز ناز او نرم گردی چون زمین گر از فلک توسن تری
زان برون انداخت جوشن حمزه وقت کارزار کز هزاران حصن و جوشن روح را جوشن تری
❈۴❈
زان سبب هر خلوتی سوراخ روزن را ببست کز برای روشنی تو خانه را روشن تری

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۷۹۸

تصاویر

کامنت ها

آرش
2016-12-31T23:51:51
درود بر روح بزرگ مولانا. همیشه مولانا ما را با خودمان رو در رو میکند.در دو چشم من نشین ای آن که از من منتری
زهرا زارعی
2020-04-08T17:16:52
خطاب مولانا به شمس هست که:ای کسی که حتی بیشتر از خودِ من، من هستی و در هم نیست شدیم... به جای دیده و چشم من بنشین تا همه جا تنها تو رو ببینم چون که روشنیِ جانت از ماه هم روشن تر هست... و با تو میتونم ماه رو معنا(وانمایان) کنم‌‌...و حالا چون تو درون دیده ی من نشستی به هر جا نظر کنم تنها تو رو میبینم و با نگاه کردن من همه جا از "روشنیِ حضورِ جانِ تو" روشن میشه...
آنی
2020-10-12T08:25:36
در این بیت: چون فلک سرکش مباش ای نازنین کز ناز اونرم گردی چون زمین گر از فلک توسنتری لغت «نرم» درست بنظر نمیرسد. لغت رام مناسب تر است چون در مورد مهار کردن توسن که اسب وحشی است صحبت میشود. احتمالا موقع نگارش یا کتابت اشتباهی صورت گرفته است. پس از اصلاح: چون فلک سرکش مباش ای نازنین کز ناز اورام گردی چون زمین گر از فلک توسنتری.
آنی
2020-10-11T09:37:20
لغت نرم در این قسمت از شعر درست بنظر نماید. لغت رام مناسب تر است چرا که در مورد توسن هم حرف می‌زند:چون فلک سرکش مباش ای نازنین کز ناز اورام (نرم) گردی چون زمین گر از فلک توسنتری
آسیه
2020-09-05T23:56:20
بنظرمن بهتراست مولانا را با دکتر سروش بشناسیم و بس
مهدی
2019-01-11T06:05:46
آیا منظور مولانا از " منِ منتر" ذات اقدس باریتعالاست؟
هادی رنجبران
2021-12-21T15:01:58.1822502
+ در این غزل، مولانا خویشتن و جمال خویش را مخاطب قرار داده و از او می¬خواهد که جمال خویش را به او بنمایاند. این طرز بیان می¬تواند دلالتگر این باشد که در نگاه مولانا خویشتن آدمی از هر چیز دیگری واقعی¬تر است؛ ضمن اینکه جان با حق در وحدت است و یکی بیش نیستند. مولانا در قافیه و ردیف این غزل از بسیاری اسماء صفت ساخته و آنها را به¬صورت صفت تفضیلی درآورده است، مانند «من» و «من¬تر»، «گلشن» و «گلشن¬تر»، ... «روشن» و «روشن¬تر».
پناهنده به هیچستان
2023-02-17T09:04:57.6208392
از نظر حقیر در نگاه مولانا مغایرتی بین آن من درون که نورانی ست و حضرت شمس و حضرت حق وجود ندارد ، هر کدام را جایدگذاری کنید به یک معنا میرسید همانطور که در طریق سالک بارها گفته شده شیخ مرید را از خود او بیشترمی شناسد پس چنین برمیداید چه قیاس بین من مادی و من معنوی باشد ، چه بین من مولانا و شمس و چه بین من مولانا و حضرت حق ، ایرادی در مفهوم وارد نمی شود. کز برای روشنی تو خانه را روشن تری..
محسن جهان
2023-06-26T03:45:02.5399542
به نظر بنده مولانا تلویحا خداوند را خطاب قرار می‌دهد. که البته در وجود شمس متبلور  شده است. 
سُلگی قاسم .
2023-08-12T09:02:31.9996621
در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری...  در خصوص  این کلمه منتری باید عرض کنم گاهی مولانا  چنان  معنا  را به لفظ و کلمات بار می‌کرد  که الفاظ  و نظم توان کشیدن معنا را به دوش نداشتند و  به بیان دیگر در مورد جفت و جور کردن کلمات یا همان تنگی قافیه  و این قالب اندیشی و ساز و کار قافیه سازی  خسته و به ستوه می آمد  چون که  از معنا کاسته میشد ، دوست می داشت فارغ از  کلمات  حرف و مقصودش  را برساند. حتی در دفتر  اول از این تنگی قافیه  گلایه  می‌کرد  می‌گفت نظمِ حرف و صوت و اصول قافیه سازی رو برهم می زنم که فارغ از چهارچوب  متداول حرفم را بزنم که بیشتر بتواند  حرف دلش را به مخاطب  القا  کند. من تری از این  دسته کلمات است.. قافیه اندیشم و دلدار من گویدم مندیش جز دیدار من خوش نشین ای قافیه اندیش من قافیه دولت توی در پیش من حرف چه بود تا تو اندیشی از آن حرف چه بود خار دیوار رزان حرف و صوت و گفت را بر هم زنم تا که بی این هر سه با تو دم زنم