مولانا:از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی با همه خویشان گرفته شیوه بیگانگی
❈۱❈
از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی
با همه خویشان گرفته شیوه بیگانگی
وحش صحرا گشته و رسوای بازاری شده
از هوای خانه او صد هزاران خانگی
❈۲❈
صاعقه هجرش زده برسوخته یک بارگی
عقل و شرم و فهم و تقوا دانش و فرزانگی
من ز شمع عشق او نان پارهای میخواستم
گفت بنویسید توقیعش پی پروانگی
❈۳❈
ای گشاده قلعههای جان به چشم آتشین
ای هزاران صف دریده عشقت از مردانگی
ای خداوند شمس دین صد گنج خاک است پیش تو
تا چه باشد عاشق بیچارهای یک دانگی
❈۴❈
صد غریو و بانگ اندر سقف گردون افکنیم
من نیم در عشق پابرجای تو یک بانگی
عقل را گفتم میان جان و جانان فرق کن
شانه عقلم ز فرقش یاوه کرده شانگی
کامنت ها