گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری چه خوش است این صبوری چه کنم نمی‌گذاری

❈۱❈
تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری چه خوش است این صبوری چه کنم نمی‌گذاری
سر این خدای داند که مرا چه می‌دواند تو چه دانی ای دل آخر تو بر این چه دست داری
❈۲❈
به شکارگاه بنگر که زبون شدند شیران تو کجا گریزی آخر که چنین زبون شکاری
تو از او نمی‌گریزی تو بدو همی‌گریزی غلطی غلط از آنی که میان این غباری
❈۳❈
ز شه ار خبر نداری که همی‌کند شکارت بنگر تو لحظه لحظه که شکار بی‌قراری
چو به ترس هر کسی را طرفی همی‌دواند اگر او محیط نبود ز کجاست ترسگاری
❈۴❈
ز کسی است ترس لابد که ز خود کسی نترسد همه را مخوف دیدی جز از این همه‌ست باری
به هلاک می‌دواند به خلاص می‌دواند به از این نباشد ای جان که تو دل بدو سپاری
❈۵❈
بنمایمت سپردن دل اگر دلم بخواهد دل خود بدو سپردم هم از او طلب تو یاری

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۸۲۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها