گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی که چه طاقت است جان را چو تو نور خود نمایی

❈۱❈
صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی که چه طاقت است جان را چو تو نور خود نمایی
تو چنان همایی ای جان که به زیر سایه تو به کف آورند زاغان همه خلعت همایی
❈۲❈
کرم تو عذرخواه همه مجرمان عالم تو امان هر بلایی تو گشاد بندهایی
تویی گوهری که محو است دو هزار بحر در تو تویی بحر بی‌کرانه ز صفات کبریایی
❈۳❈
به وصال می‌بنالم که چه بی‌وفا قرینی به فراق می‌بزارم که چه یار باوفایی
به گه وصال آن مه چه بود خدای داند که گه فراق باری طرب است و جان فزایی
❈۴❈
دل اگر جنون آرد خردش تویی که رفتی رخ توست عذرخواهش به گهی که رخ گشایی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۸۵۶

تصاویر

کامنت ها

بابک
2020-02-03T17:45:27
فرهنگ ایران ، استوار بر تصویر همائی بود که سایه اش، همه را تحول به هما میداد. خدائی ، که آنگاه به خدائی میرسید، که همه را به خدا یان ، تحول داده باشد . خدای ایران ، هنگامی خدا می‌شد که همه خدایان و گیتی و انسان ، به وجود آمده باشند . وقتی حقیقت می‌شد که خوشه حقایق پیدایش یافته باشد . هنگامی تخم ِ خدا ، خدا می‌شود، که همه خدا شده باشند . تا همه جهان ، خدایان نشده باشند ، خدا، خدا نمی‌شود . خدا ی ایران همائی است که تا همه را، هما نکرده باشد ، خود ، همائی نمی یابد .
امیر بختیار یوسفیان
2020-12-02T14:00:28
دل اگر جنون برآرد....گویا زمان تایپ اشتباه شده است
محمدرضا
2017-07-28T08:13:20
مصرع اول بیت اخر از نظر وزنی سکته دارد. بنظر میرسد یک هجا کم دارد
نادر..
2018-01-08T18:16:46
به گه وصال آن مه چه بود خدای داندکه گه فراق باری طرب است و جان فزایی..