مولانا:به شکرخنده اگر میببرد جان ز کسی میدهد جان خوشی پرطربی پرهوسی
❈۱❈
به شکرخنده اگر میببرد جان ز کسی
میدهد جان خوشی پرطربی پرهوسی
گه سحر حمله برد بر همه چون خورشیدی
گه به شب گشت کند بر دل و جان چون عسسی
❈۲❈
گه یکی تنگ شکربار کند بهر نثار
گه شود طوطی جان گر بچشد زان مگسی
گه مدرس شود و درس کند بر سر صدر
تا شود کن فیکون صدر جهان مرتبسی
❈۳❈
گه دمد یک نفسی عیسی مریم سازد
تا گواه نفسش باشد عیسی نفسی
گه خسی را بکشد سرمه جان در دیده
گه نماید دو جهان در نظرش همچو خسی
❈۴❈
متزمن نظری داری و هرچ آید پیش
هم بر آن چفسد و حمله نبرد پیش و پسی
صالح او آمد و این هر دو جهان یک اشتر
ما همه نعره زنان زنگله همچون جرسی
کامنت ها