گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:سخن تلخ مگو ای لب تو حلوایی سر فروکن به کرم ای که بر این بالایی

❈۱❈
سخن تلخ مگو ای لب تو حلوایی سر فروکن به کرم ای که بر این بالایی
هر چه گویی تو اگر تلخ و اگر شور خوش است گوهر دیده و دل جانی و جان افزایی
❈۲❈
نه به بالا نه به زیری و نه جان در جهت است شش جهت را چه کنم در دل خون پالایی
سر فروکن که از آن روز که رویت دیدم دل و جان مست شد و عقل و خرد سودایی
❈۳❈
هر کی او عاشق جسم است ز جان محروم است تلخ آید شکر اندر دهن صفرایی
ای که خورشید تو را سجده کند هر شامی کی بود کز دل خورشید به بیرون آیی
❈۴❈
آفتابی که ز هر ذره طلوعی داری کوه‌ها را جهت ذره شدن می‌سایی
چه لطیفی و ز آغاز چنان جباری چه نهانی و عجب این که در این غوغایی
❈۵❈
گر خطا گفتم و مقلوب و پراکنده مگیر ور بگیری تو مرا بخت نوم افزایی
صورت عشق تویی صورت ما سایه تو یک دمم زشت کنی باز توام آرایی
❈۶❈
می‌نماید که مگر دوش به خوابت دیدم که من امروز ندارم به جهان گنجایی
ساربانا بمخوابان شتر این منزل نیست همرهان پیش شدستند که را می‌پایی
❈۷❈
هین خمش کن که ز دم آتش دل شعله زند شعله دم می‌زند این دم تو چه می‌فرمایی
شمس تبریز چو در شمس فلک درتابد تابش روز شود از وی نابینایی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۸۹۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

مسافر
2023-07-10T13:51:50.3034663
سلام این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 962 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید: aparat parvizshahbazi