مولانا:قدر غم گر چشم سر بگریستی روز و شب‌ها تا سحر بگریستی
❈۱❈
قدر غم گر چشم سر بگریستی
روز و شب‌ها تا سحر بگریستی
آسمان گر واقفستی زین فراق
انجم و شمس و قمر بگریستی
❈۲❈
زین چنین عزلی شه ار واقف شدی
بر خود و تاج و کمر بگریستی
گر شب گردک بدیدی این طلاق
بر کنار و بوسه بربگریستی
❈۳❈
گر شراب لعل دیدی این خمار
بر قنینه و شیشه گر بگریستی
گر گلستان واقفستی زین خزان
برگ گل بر شاخ تر بگریستی
❈۴❈
مرغ پران واقفستی زین شکار
سست کردی بال و پر بگریستی
گر فلاطون را هنر نفریفتی
نوحه کردی بر هنر بگریستی
❈۵❈
روزن ار واقف شدی از دود مرگ
روزن و دیوار و در بگریستی
کشتی اندر بحر رقصان می‌رود
گر بدیدی این خطر بگریستی
❈۶❈
آتش این بوته گر ظاهر شدی
محتشم بر سیم و زر بگریستی
رستم ار هم واقفستی زین ستم
بر مصاف و کر و فر بگریستی
❈۷❈
این اجل کر است و ناله نشنود
ور نه با خون جگر بگریستی
دل ندارد هیچ این جلاد مرگ
ور دلش بودی حجر بگریستی
❈۸❈
گر نمودی ناخنان خویش مرگ
دست و پا بر همدگر بگریستی
وقت پیچاپیچ اگر حاضر شدی
ماده بز بر شیر نر بگریستی
❈۹❈
مادر فرزندخوار آمد زمین
ور نه بر مرگ پسر بگریستی
جان شیرین دادن از تلخی مرگ
گر شدی پیدا شکر بگریستی
❈۱۰❈
داندی مقری که عرعر می‌کند
ترک کردی عر و عر بگریستی
گر جنازه واقفستی زین کفن
این جنازه بر گذر بگریستی
❈۱۱❈
کودک نوزاد می‌گرید ز نقل
عاقلستی بیشتر بگریستی
لیک بی‌عقلی نگرید طفل نیز
ور نه چشم گاو و خر بگریستی
❈۱۲❈
با همه تلخی همین شیرین ما
چاره دیدی چون مطر بگریستی
زان که شیرین دید تلخی‌های مرگ
زان چه دید آن دیده ور بگریستی
❈۱۳❈
که گذشت آن من و رفت آنچ رفت
کو خبر تا زین خبر بگریستی
تیر زهرآلود کآمد بر جگر
بر سپر جستی سپر بگریستی
❈۱۴❈
زیر خاکم آن چنانک این جهان
شاید ار زیر و زبر بگریستی
هین خمش کن نیست یک صاحب نظر
ور بدی صاحب نظر بگریستی
❈۱۵❈
شمس تبریزی برفت و کو کسی
تا بر آن فخرالبشر بگریستی
عالم معنی عروسی یافت زو
لیک بی‌او این صور بگریستی
❈۱۶❈
این جهان را غیر آن سمع و بصر
گر بدی سمع و بصر بگریستی
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۸۹۳
صوتی یافت نشد!تصاویر
کامنت ها