گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:چاره‌ای کو بهتر از دیوانگی بسکلد صد لنگر از دیوانگی

❈۱❈
چاره‌ای کو بهتر از دیوانگی بسکلد صد لنگر از دیوانگی
ای بسا کافر شده از عقل خویش هیچ دیدی کافر از دیوانگی
❈۲❈
رنج فربه شد برو دیوانه شو رنج گردد لاغر از دیوانگی
در خراباتی که مجنونان روند زود بستان ساغر از دیوانگی
❈۳❈
اه چه محرومند و چه بی‌بهره‌اند کیقباد و سنجر از دیوانگی
شاد و منصورند و بس بادولتند فارسان لشکر از دیوانگی
❈۴❈
برروی بر آسمان همچون مسیح گر تو را باشد پر از دیوانگی
شمس تبریزی برای عشق تو برگشادم صد در از دیوانگی

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۸۹۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

ابراهیم
2012-12-12T08:46:37
در بیت اول مصراع دوم بگسلد درست می باشد به معنی جدا میشود
کامبیز
2020-05-09T17:04:28
بسکلد همان بگسلد هست در اینجا
کامبیز
2020-05-09T16:54:44
بسکلد صد لنگر از دیوانگی،یعنی نفسانیات مثل لنگر کشتی تو رو در جا میخکوب کردند و دیوانگی باعث گسستن صد لنگر از آدمی می‌شود و آزاد و رها می‌شود به واسطه دیوانگی
کامبیز
2020-05-09T16:58:43
با عرض معذرت هیچ ارتباطی به یکسان کردن و کشیدن نداره،سخنان جناب مولانا همیشه از رهایی هست نه از هندل کردن و کشیدن و اینجا هم دقیقا همین معنا رو داره که صد نگر از انسان جدا و گسسته میشه به واسطه دیوانگی و حیرت.زیرکی ظن است و حیرانی نظر/زیرکی بگذار و حیرانی بخر
کامبیز
2020-05-09T17:00:23
بکسل کردن در متن قبلی منظور هست به جایش یکسان کردن تایپ شده
نیما فریدونی
2020-05-09T02:44:53
سلامدقیقن بسکلد به معنی کشیدن و بکسل کردن به گفته‌ی شما (جناب داریوش)درست هست و نشان از قدرت دیوانگی میده شعر که صد لنگر را میتواند بکشد
نیما فریدونی
2020-05-09T02:46:11
ببخشید اشتباه خطاب کردم،جناب خورگویی درست فرمودن از نظر بنده
حسن خورگوئی
2020-04-09T18:32:13
با سلامبسکلد به معنی پاره کردن نیست بلکه به معنی کشیدن و بکسل کردن هست همان ونج به انگلیسی اینجا به معنی قوی شدن در برابر سختی زنحیر میباشدبا تشکر
حبیب سعادت
2021-04-11T08:13:33
با درود و احترام به نظرات عزیزان. اگر به مفهوم شعر نگاه کنیم دیوانگی همان جوش و خروش و دلدادگی و حرکت است و در مقابل لنگر عامل سکون و ایستایی و رکود است. حضرت مولانا اشاره دارد که این دیوانگی زنجیرهای خمود و ایستایی را از هم پاره میکند و ترا در دریای عشق الهی شناور میکند. بنظر میآید بگسلد به مفهوم شعر نزدیکتر است.
حبیب سعادت
2021-04-11T08:18:36
البته آنگونه که داریوش عزیز مرقوم کرده اند بسکلد به معنای پاره کردن و گسیختن باشد، همانگونه که در غزل آمده درست است.
حبیب سعادت
2021-04-11T08:25:31
با درود و احترام به نظرات عزیزان. دیوانگی به معنای حرکت جوش و خروش و دلدادگی است و لنگر عامل توقف و ایستایی و در جا زدن است. مولانا قدرت عشق و دیوانگی از این نوع را میگوید و توانایی آنرا در پاره کردن و گسیختن زنجیرهای رکود و خمودگی و حرکت و شناور شدن در دریای عشق.
داریوش
2017-09-29T19:18:03
با پوزش اصلاح شعرتا که مستانت که نر و پر دلند / مردوار آن بندها را بسکلنداز پی هر آدمی او نسکلد / خو و طبع زشت خود او کی هلدشیر خواره چون ز دایه بسکلد/ لوت خواره شد مر او را می هلدبُسکلد بخوانید
داریوش
2017-09-29T19:12:24
بسکلد درست است. به معنی پاره کردن -گسستن-جدا کردن و بریدنفرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی نوشته دکتر صادق گوهرینتا که مستانت که نر و پر دلند / مردوار آن بندها را بسکندو ابات دیگر در مثنوی معنویهمچنین فیه مافیه. ص138
خواجوی کرمانی
2017-03-20T04:39:14
جناب وفایی اول که مثل ابراهیم فکرکردید بگسلد است درست فکر کرده بودید نیازی نبود به دیوان و فرهنگ معین مراجعه کنید، همان بگسلد ( پاره شود ) درست بود و درست است ، دست بالا میتوان گفت همان قلف و دیفال است بسگلد به جای بگسلد
وفایی
2017-03-19T19:54:11
من هم وقتی این شعر را خواندم مثل آقای ابراهیم فکر کردم " بگسلد " باید درست باشد . به دیوان شمس رجوع کردم دیدم همان بسکلد نوشته . به فرهنگ معین رجوع کردم دیدم " بسکلیدن " با تلفظ beskelidan یعنی : در آغوش گرفتن ، غلغلیج کردن ، نوازش کردن .حالا مشکل دو تا شد . یک چنین کلمه ای با چنین معنایی را چه جوری به خورد این شعر بدهیم ؟غلغلیج کردن دیگه خیلی خنده داره . غلغلیج کردن همان قلقلک دادن است . یعنی لنگر ها ما را قلقلک می دهند یا ما لنگر ها را قلقلک می دهیم ؟ شاید طرف چون دیوانه بوده از فرط دیوانگی شنا می کرده می رفته زیر آب و لنگر های کشتی ها را قلقلک می داده ! خب دیوونه بوده دیگه !من بالاخره یک روز یک ماشین زمان اختراع می کنم ، سوارش می شوم و هشت قرن به گذشته سفر می کنم و تمام سوالهایم را از خود مولانا می پرسم ...از شدت دیوانگی....