مولانا:فارغم گر گشت دل آوارهای از جهان تا کم بود غمخوارهای
❈۱❈
فارغم گر گشت دل آوارهای
از جهان تا کم بود غمخوارهای
آفتاب عشق تو تابنده باد
تا بریزد هر کجا استارهای
❈۲❈
آفتابی کو به کوه طور تافت
پاره گشت و لعل شد هر پارهای
تابشش بر چادر مریم رسید
طفل گویا گشت در گهوارهای
❈۳❈
هر کی او منکر شود خورشید را
کور اصلی را نباشد چارهای
چون عصای عشق او بر دل بزد
صد هزاران چشمه بین از خارهای
❈۴❈
چشم بد گر چه که آن چشم من است
دور بادا از چنین رخسارهای
صد دکان مکر در بازار عشق
این چنین در بست از مکارهای
❈۵❈
شمس تبریزی به پیش چشم تو
حلقه حلقه هر کجا سحارهای
کامنت ها