مولانا:آه از عشق جمال حورهای کو گرفت از عاشقانش دورهای
❈۱❈
آه از عشق جمال حورهای
کو گرفت از عاشقانش دورهای
زندگیِ نوبهنو از کشتنش
صحتی تازه شد از رنجورهای
❈۲❈
گر گهر داری ببین حال مرا
در تک دریا ز دریا دورهای
گفتم: ای عقلم کجایی؟ عقل گفت:
«چون شدم مِی، چون کنم انگورهای؟!»
❈۳❈
جان بسوز و سرمه کن خاکسترش
تا نمانَد در دو عالم کورهای
تا کند جانهای بیجان در سماع
گرد آن شهد ازل زنبورهای
❈۴❈
تا کند آن شمس تبریزی به حق
جمله ویرانهات را معمورهای
کامنت ها