مولانا:الا ای روی تو صد ماه و مهتاب مگو شب گشت و بیگه گشت بشتاب
❈۱❈
الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
مگو شب گشت و بیگه گشت بشتاب
مرا در سایهات ای کعبه جان
به هر مسجد ز خورشیدست محراب
❈۲❈
غلط گفتم که اندر مسجد ما
برون در بود خورشید بواب
از این هفت آسیا ما نان نجوییم
ننوشیم آب ما زین سبز دولاب
❈۳❈
مسبب اوست اسباب جهان را
چه باشد تار و پود لاف اسباب
ز مستی در هزاران چَه فتادیم
برون مان میکشد عشقش به قلاب
❈۴❈
چه رونق دارد از تو مجلس جان
زهی چشم و چراغ جان اصحاب
بخندد باغ دل زان سرو مقبل
بجوشد خون ما زین شاخ عناب
❈۵❈
فتوح اندر فتوح اندر فتوحی
تویی مفتاح و حق، مفتاحِ ابواب
ز نفط انداز عشق آتشینت
زمین و آسمان لرزان چو سیماب
❈۶❈
بر مستانش آید می به دعوی
خلق گردد برانندش به مضراب
خمش کن ختم کن ای دل چو دیدی
که آن خوبی نمیگنجد در القاب
کامنت ها