مولانا:اندر قمارخانه چون آمدی به بازی کارت شود حقیقت هر چند تو مجازی
❈۱❈
اندر قمارخانه چون آمدی به بازی
کارت شود حقیقت هر چند تو مجازی
با جمله سازواری ای جان به نیک خویی
این جا که اصل کار است جانا چرا نسازی
❈۲❈
گویی که من شب و روز مرد نمازکارم
چون نیست ای برادر گفتار تو نمازی
با ناکسان تو صحبت زنهار تا نداری
شو همنشین شاهان گر مرد سرفرازی
❈۳❈
آخر چرا تو خود را کردی چو پای تابه
چون بر لباس آدم تو بهترین طرازی
بر خر چرا نشینی ای همنشین شاهان
چون هست در رکابت چندین هزار تازی
❈۴❈
شیشه دلی که داری بربا ز سنگ جانان
باری به بزم شاه آ بنگر تو دلنوازی
در جانت دردمد شه از شادیی که جانت
هم وارهد ز مطرب وز پرده حجازی
❈۵❈
سرمست و پای کوبان با جمع ماه رویان
در نور روی آن شه شاهانه میگرازی
شاهت همینوازد کای پیشوای خاصان
پیوسته پیش ما باش چون تو امین رازی
❈۶❈
گاه از جمال پستی گاه از شراب مستی
گه با قدم قرینی گه با کرشم و نازی
مقصود شمس دین است هم صدر و هم خداوند
وصلم به خدمت او است چون مرغزی و رازی
❈۷❈
هر کس که در دل او باشد هوای تبریز
گردد اگر چه هندو است او گلرخ طرازی
کامنت ها