مولانا:شوری فتاد در فلک ای مه چه شستهای پرنور کن تو خیمه و خرگه چه شستهای
❈۱❈
شوری فتاد در فلک ای مه چه شستهای
پرنور کن تو خیمه و خرگه چه شستهای
آگاه نیستند مگر این فسردگان
از آتش تو ای بت آگه چه شستهای
❈۲❈
آتش خوران ره به سر کوی منتظر
با مردمان زیرک ابله چه شستهای
دل شیر بیشهست ولیکن سرش تویی
دل لشکر حقست و تویی شه چه شستهای
❈۳❈
ای جان تیزگوش تو بشنو هم از درون
هم ره به توست بر سر هر ره چه شستهای
هین کز فراخنای دلت تا به عرش رفت
هیهای وصل و خنده و قهقه چه شستهای
❈۴❈
دی بامداد دامن جانم گرفت دل
کان جان و دل رسید تو آوه چه شستهای
دولاب دولتست ز تبریز شمس دین
درزن تو دستها و در این ره چه شستهای
کامنت ها