مولانا:رو که به مهمان تو مینروم ای اخی بست مرا از طعام دود دل مطبخی
❈۱❈
رو که به مهمان تو مینروم ای اخی
بست مرا از طعام دود دل مطبخی
رزق جهان میدهد خویش نهان میکند
گاه وصال او بخیل در زر و مال او سخی
❈۲❈
مال و زرش کم ستان جان بده از بهر جان
مذهب سردان مگیر یخ چه کند جز یخی
قسمت آن باردان مایده و نان گرم
قسمت این عاشقان مملکت و فرخی
❈۳❈
قسمت قسام بین هیچ مگو و مچخ
کار بتر میشود گر تو در این میچخی
جنتی دل فروز دوزخیی خوش بسوز
چند میان جهان مانده در برزخی
❈۴❈
سوی بتان کم نگر تا نشوی کوردل
کور شود از نظر چشم سگ مسلخی
زلف بتان سلسلهست جانب دوزخ کشد
ظاهر او چون بهشت باطن او دوزخی
❈۵❈
لیک عنایات حق هست طبق بر طبق
کو برهاند ز دام گر چه اسیر فخی
جانب تبریز رو از جهت شمس دین
چند در این تیرگی همچو خسان میزخی
کامنت ها