مولانا:گاه چو اشتر در وحل آیی گه چو شکاری در عجل آیی
❈۱❈
گاه چو اشتر در وحل آیی
گه چو شکاری در عجل آیی
کجکنن اغلن چند گریزی
عاقبت آخر در عمل آیی
❈۲❈
در سوی بیسو میرو و میجو
تا کی ای دل در علل آیی
در طلبی تو در طرب افتی
در نمدی تو در حلل آیی
❈۳❈
دردسر آید شور و شر آید
عاشق شو تا بیخلل آیی
نفخ کند جان در دل ترسان
مطرب جویی در غزل آیی
❈۴❈
چونک قویتر دردمد آن نی
در رخ دلبر مکتحل آیی
چنگ بگیری ننگ پذیری
فاعل نبوی مفتعل آیی
❈۵❈
از غم دلبر در برش افتی
در کف اویی در بغل آیی
فکر رها کن ترک نهی کن
زانک ز حیرت با دول آیی
❈۶❈
فکر چو آید ضد ورا بین
زین دو به حیرت محتمل آیی
زانک تردد آرد به حیرت
زین دو تحول در محل آیی
❈۷❈
ز اول فکرت آخر ره بین
چند به گفتن منتقل آیی
کامنت ها